مارمولك كشون
ديشب مراسم مارمولك كشون داشتيم
قضيه اين طوري شروع شد كه دختردايي محترم ساعت دوازده مي رن اب به خورن يه دفعه پريده وسط حال و يه جيغ بنفش كشيده و مثل اينايي كه برق 220 ولت مي گيرتشون موهاش سيخونكي شده دادو بيداد كه يه مارمولك تو اشپزخونست
منم سوپرمن بازيم گل كرد رفتم تو اشپزخونه مارمولك رو ديده نديده پريدم بيرون اومدم بالاي صندلي نشستم پاهامم جمع كردم تو بقلم تيك تيك هم مي لرزم البته اين مراسم به طور زنده وان لاين براي ايشون هم توضيح داده مي شد
كه البته پيشنهاد ها و سوالا هايي واسشون مطرح كي شد
يكي از سوالاشون اين بود كه مارمولك چند سانت ولي چون در اون لحظه خطكش نداشتم متاسفانه شرمنده ايشون شديم و نشد كه شفاف سازي به عمل بياد ولي حالا كه فكر مي كنم با حتصاب دم اندازه دو بند انگشت مي شد
و پيشنهاد چندش اوردي كه دادن و متاسفانه ما باز هم شرمندشون شديم اين بود كه از طرف ايشون مارمولك مذكور رو ناز كنيم كه نشد كه بشه
نصفه شبي شروع كرديم با اب داغ تشپزخونه رو شستن كه مارمولك به دام افتاد و داشت واسه خودش اون وسط كرال مي رفت و بعدا طي يك حركت انتهاري به لقا الله پيوست
سر كلاس هم امروز يه اتفاق جالب افتاد نشسته بوديم داشتيم به حرفاي استاد محترم و جنتلمنون گوش مي داديم كه من يه دفعه ديدم صداي شتلققققق اومد و بقل دستيم غيب شد نگاه كرديدم ديدم بنده خدا پهن شده كف زمين
كلاس كه رفت رو هوا و يه جورايي منفجر شد
استاد محترم هم مي خواست نخنده نمي تونست مثل لبو قرمز شده بود
<< Home