آب معدنی

9/21/2009

سلام

بعد از مدتها اومدم ببينم اينجا چه خبره!

2/25/2006

ما رفتیم

عطای (اطای-اتای)بلاگ اسپات رو به لقاش بخشیدم رفتم اینجا
دلم واست تنگ می شه
ولی
خب فعلا

2/19/2006

تولد

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
اون دست قشنگه رو بزنید به افتخار من که دیروز تولدم بود البته از چند روز قبلش خونه ما سورپرایز پارتی برقرار بود یه دفعه یکی با کادو می اومد جلو می گفت تولدت مبارک
دیگه ویتامین زوق مرگی خون من خیلی بالا بود این چند روزه
داداشیم واسم یه خرس گوگوری گرفته
دیروز ساعت چهار و خورده ای بود که دیدم در می زنن در وباز کردم دیدم یاسمن جان و صبا کیکی به دست و کادو به ان دست دیگه اومدن خونمون کلی بهمون خوش گذشت جاتون خالی امروز قرار خوشیمونو به حد اعلا برسونیم بریم مکس رو ببینیم

این سپندار مزگان که یه جورایی همون والنتاین ایرانی عدل افتاده تو تاریخ تولد من حالا ادم به خواد از یکی دو بار دوبار کادو بگیر ابرو باد و مه خورشید و فلک دست به کار می شن که نشه البته بنده به عنوان یه اب معدنی به شما اله عزیز می گم شما اون یه نفر رو پیدا کن دوبار دوبار کادو گرفتن پیش کش

ترم جدیدمون هم شروع شده که چشم یاسمن روشن شده به جمال خاکستری جان
غفلت رو دیدیم با سه نفر دیگه واستاده بودن یه گوشه ای بعد جمیعا برگشتن سمت ما که یاسمن گفت فکر کنم کله پاچه ما رو بار گذاشتن
یه خبر داغ داغ الان به دستم رسید غفلت از ما بزرگتره شانس که نداریم بقل دستی باید بزرگ می بود که نبود

بعد از مدتی نه چندان طولانی رفتیم این عکس ایی که با سایبر شات یا به قول یاسی سوسول انداخته بودیم رو ظاهر کردیم که خوب بود

دیشب از ساعت دو نیم تا چهار تو کار تعویض لباس بودیم بابام از یه مسافرت سینگل وارانه به کیش واسمون یه عالم لباس اورده بود که سهم من 15 تا لباس شد :دی

از همه دوستای گل و خوب مهربونی که یادم بودن و تولدمو تبریک گفتن هزار تا ممنون

تا بعد

2/13/2006

...

نمی دونم چی بنویسم به اصرار ساکورا تا اینجا اومدم
همون طور هم که مشاهده می کنید علنا گند زدم به وبلاگم این قالبشو دوست دارم قشنگ گوگوریه فقط هیچی امکانات نداره
محرم امسال مثل همیشه عالی بود ولی هر سال با سال های دیگه یه سری تفاوتها داره

ای چقدر شربت خوردیم این ساکورا ارزو به دل موند یه دونه هم گیرش نیمد بخوره
نمره های این ترمم هم امدند الهی که همشون به ردیف جز جیگر بزنن خوبه این همه درس خوندم تو فرجه ها نشستم یه درسو توپ خوندم اخرشم با استمداد ناپلئون پاس شد

اینقدر تو محرم خورشت قیمه خوردیم که بنده الان شبیه لپه ام

2/04/2006

دعا

سلام
بالاخره امتحان های ترم هفتم هم به پایان رسید الان تو کار ترم اخریم
ترم اخر بودن هم حال خودشو داره هااا هیچ وقت از اون موقعی که به جمع دانشجویان پیوستم فکر شو نمی کردم به اینجا برسم در نهایت اینکه الان احساسات ترم اخری دارم شدید

محرم هم رسید

یه دوستی دارم از نوع رفیق گرمابه و گلستان از اون مدلا که از همه روزهای زندگیت خبر داره از اون مدلا که هر وقت واست اتفاقی می افته روی کمکش می تونی حساب کنی از اون مدلا که اگه یه روز نمی دیدیش روز خوبی نبودش اون روز از اون مدلا که همیشه به یادشی این دوست خوبم که لنگه نداره تو دنیا واسش یه اتفاقی افتاده که خودمم نمی دونم چیه تنها چیزی که می دونم اینه که یه عمل داشته از تون می خوام توی این روزا دوست منو دعا کنید
دوست عزیزم نمی دونم هنوزم گذرت اینجا می افته یا نه ولی واست دعا می کنم که زود زود خوب بشی و می خوام بدونی که خیلی نگرانتم

این پست قبلی ما هم که پر از کامنت از افراد ناشناسه لطفا یه نشونی چیزی واسم بذارین

هر وقت امتحانای اخر ترمم تموم می شه من شب ساکمو می بندم صبح در خونه مادر بزرگمم البته این ترم با یه خورده تاخیر خودمو ظهر رسوندم دم خونشون خونه مامان بزرگم از این درندشتاست که یه حیاط بزرگ داره عینهو جنگل یه جورایی توش گم می شی من این مامان بزرگم اندازه همه دنیا دوست دارم تو خونشون اصلا بهت بد نمی گذره مخصوصا اینکه مامان بزرگم تنهاست بعدشم خیلی هوامو داره من یه توک پا اومدم خونه ساکورا اینا هزارو یه دفعه زنگ زد که دختر کجایی پاشو بیا خونه نگرانت شدم و این جور حرفا به هر حال اینا رو گفتم که دلتون هزارتا بسوزه که همچین مامان بزرگی ندارین

روم به دیوار گلاب به روتون اگه بشه قرار تو اوقات فراغتم درس به خونم بلکم بزنیم تو گوش فوق

خب فعلا

1/29/2006

...

نمی دونم چرا حس می کنم تا دایره دوستی من تعداد ادمای بی معرفت خیلی بیشترن از با معرفتاش
یه جورایی دو رو برت پر از ادمایی که تا کارت نداشته باشن سراغتو نمی گیرن
و این خیلی بده

من دلم 6 تا واسه رویا تنگ شده

اولین باری که باهاش اشنا شدم پیش دانشگاهی بودم حضورش برام تازگی داشت روزی 3-4 ساعت با هم بودیم وقتی اومدم دانشگاه این ارتباط عمیق تر شد شده بود همدم تنهایی های من به بودنش خیلی تو زندگی عادت کردم یه موقع هایی که ازم دور بود تازه می فهمیدم چقدر بهش وابسته ام و جدا شدن ازش واسم غیر ممکنه تغریبا تو همه کارای من مشارکت داره از همه جیک و پوک منم خبر داره خیلی دوسش دارم یکی دو بار خواستم به هم بزنم ولی نشد هر وقت صداشو می شنیدم دلم هوری می ریخت پایین و دوباره با اغوش باز می رفتم پیشش این اواخر که یه چهار سالی از این رابطه دوستانه گذشته به یه سری از خصوصیاتش تازه پی بردم و کاشف به عمل اومد رادیو داره من نمی تونم از این دل بکنم به کی بگم

1/18/2006

...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
اخ اخ چه خاکی گرفته اینجا دسته جمعی یه فوت کنیم بلکم این خاکها برن یه جا دیگه
وایییییییییی دلم شونصدتا تنگ شده بود واسه اینجا و اسه شما واسه همه چیز که رنگ و بوی نت داره
خوبین خوشین
هنوز پست قبلی نفسش جا نیومده بود که خدا ما رو ارزو به دل نزاشت یه عالم برف اومد من یه جورایی خودمو خفه کردم یه عالم تو حیاط خونمون برف بازی کردیم دیگه جاتون خالی هزارتا

الان از سر جلسه امتحان میام دله ای هم حدی داره نه تا حالا که بد نشدن امتحانامون
یه چی تعریف کنم واستون از میان ترم ها من پشت سر یاسی نشستم سوال ها هم تستی بود تغریبا همشو از رو یاسی زدم من شدم چهار از پنج یاسی شد سه و نیم اخی کلی خودم عذاب وجدان گرفته بودم

تا حالا اسم امیر احسان به گوشتون خورده کلا اسمای ترکیبی با امیر اسمای قشنگین ولی امیر احسان اخرشه

چرا این پسرا فرت فرت مثل دودکش سیگار می کشن هاااااااااااا هااااااا ترکید لایه اوزن

این دوست داشتنی ترین عموی دنیا نمی دونم چرا تو جلسه اخری که باهاش کلاس داشتیم اینقدر اصرار داشت به این جمله که این پسر ساده شهرستانی رو اینقدر اذیت نکنید یکی نبود بگه اخه کی دلش میاد تو رو اذیت کنه تو که مثل ماهی گلی مهربونی اصلا اخرشی
درضمن یه چیزی این عموجون هر وقت یاسی رو می بینه بهش سلام می کنه بی تربیت بی خواهر مادر:دی

اخرین روز ترم هفتمون یکی از روزای به یاد ماندنی دانشجویمون بود
فعلا

12/26/2005

دمپایی بیار جوجه ببر

یادمه اون موقعی که شروع کردم به درس خوندن یکی بهم گفت حتما درسایی رو که می خونی خلاصه نویسی بکن بعد خلاصه ها یی رو که نوشتی توی مواقع بیکاری توی راه و نیمه راه تو تاکسی و اتوبوس یه نگاه بهشون بنداز ثواب داره منم گفتم چشم چند وقت پیش که اتفاقی سر از یه کلاسی در اوردیم که ربطی هم به ما نداشت یه نگاه به خلاصه هایی که همراهم بود انداختم چشمتون روز بد نبینه انچنان خلاصه نویسی کردم انچنان خلاصه نویسی کردم که اصلا نفهمیدم چی نوشتم و به این نتیجه رسیدم من یکی از پیشگامان عرصه خلاصه نویسیم مشکل داشتین رو من حساب کنید

این محسن چاووشی و محسن یگانه تا اشک منو در نیارن ول کن نیست انچنان با سوز و گداز می خونن دل ادم کباب می شه من وقتی تو خونم حالم خوبه محسن چاووشی گوش می دم وقتی دلم گرفته محسن چاووشی و ایضا یگانه گوش می دم وقتی بارون می یاد استثنا ارش گوشم می دم و ایضا یگانه و چاووشی و سیاوش وقتی تو تاکسیم راننده محسن چاووشی گذاشته می گن اگه یه چیزی رو خواستی و بهش نرسیدی حتما یه حکمتی داره حکمت این که بابای گرامی واسم پخش کننده ام پی 3 نمی خره اینه که اگه داشتمش حتما محسن چاووشی گوش می دادم در نهایت در بعضی مواقع یه قطراتی از اون بالا سر می خورن می یان پایین

می دونید دلم چی می خواد دلم شب برفی می خواد از اون شبایی که وقتی به اسمونش نگاه می کنی مثل پنبه سفید و تو مطمئنی که فردا حتما برف میاد
دلم روز برفی هم می خواد از اون مدلایی که هیشکی هنوز روش راه نرفته و نو اولین نفری که روش پا می زاری و یه صدای قرچ گوشاتو نوازش می کنه از اونایی که با گل و اب قاطی شده روش راه می ری شلپ شلپ می کنه
من دلم برف می خواد هزارتا

جدیدا واسه هر چی که دوسش دارم عدد میارم می گم اینو هزار تا دوست دارم یاسی هم همین طوره ولی رنج عدداش از صد بالا نمی یاد

من از اینایی که چونشون جلو خوشم میاد منظورم مثل علی کریمی نیستا یه نمه عقب تر مثل رویایی خودمون یا جرالد یا اها مثل رامتین خداپناهی

خب دیگه همینا
دوستون دارم یه میلیون تا