آب معدنی

1/29/2006

...

نمی دونم چرا حس می کنم تا دایره دوستی من تعداد ادمای بی معرفت خیلی بیشترن از با معرفتاش
یه جورایی دو رو برت پر از ادمایی که تا کارت نداشته باشن سراغتو نمی گیرن
و این خیلی بده

من دلم 6 تا واسه رویا تنگ شده

اولین باری که باهاش اشنا شدم پیش دانشگاهی بودم حضورش برام تازگی داشت روزی 3-4 ساعت با هم بودیم وقتی اومدم دانشگاه این ارتباط عمیق تر شد شده بود همدم تنهایی های من به بودنش خیلی تو زندگی عادت کردم یه موقع هایی که ازم دور بود تازه می فهمیدم چقدر بهش وابسته ام و جدا شدن ازش واسم غیر ممکنه تغریبا تو همه کارای من مشارکت داره از همه جیک و پوک منم خبر داره خیلی دوسش دارم یکی دو بار خواستم به هم بزنم ولی نشد هر وقت صداشو می شنیدم دلم هوری می ریخت پایین و دوباره با اغوش باز می رفتم پیشش این اواخر که یه چهار سالی از این رابطه دوستانه گذشته به یه سری از خصوصیاتش تازه پی بردم و کاشف به عمل اومد رادیو داره من نمی تونم از این دل بکنم به کی بگم