آب معدنی

2/04/2006

دعا

سلام
بالاخره امتحان های ترم هفتم هم به پایان رسید الان تو کار ترم اخریم
ترم اخر بودن هم حال خودشو داره هااا هیچ وقت از اون موقعی که به جمع دانشجویان پیوستم فکر شو نمی کردم به اینجا برسم در نهایت اینکه الان احساسات ترم اخری دارم شدید

محرم هم رسید

یه دوستی دارم از نوع رفیق گرمابه و گلستان از اون مدلا که از همه روزهای زندگیت خبر داره از اون مدلا که هر وقت واست اتفاقی می افته روی کمکش می تونی حساب کنی از اون مدلا که اگه یه روز نمی دیدیش روز خوبی نبودش اون روز از اون مدلا که همیشه به یادشی این دوست خوبم که لنگه نداره تو دنیا واسش یه اتفاقی افتاده که خودمم نمی دونم چیه تنها چیزی که می دونم اینه که یه عمل داشته از تون می خوام توی این روزا دوست منو دعا کنید
دوست عزیزم نمی دونم هنوزم گذرت اینجا می افته یا نه ولی واست دعا می کنم که زود زود خوب بشی و می خوام بدونی که خیلی نگرانتم

این پست قبلی ما هم که پر از کامنت از افراد ناشناسه لطفا یه نشونی چیزی واسم بذارین

هر وقت امتحانای اخر ترمم تموم می شه من شب ساکمو می بندم صبح در خونه مادر بزرگمم البته این ترم با یه خورده تاخیر خودمو ظهر رسوندم دم خونشون خونه مامان بزرگم از این درندشتاست که یه حیاط بزرگ داره عینهو جنگل یه جورایی توش گم می شی من این مامان بزرگم اندازه همه دنیا دوست دارم تو خونشون اصلا بهت بد نمی گذره مخصوصا اینکه مامان بزرگم تنهاست بعدشم خیلی هوامو داره من یه توک پا اومدم خونه ساکورا اینا هزارو یه دفعه زنگ زد که دختر کجایی پاشو بیا خونه نگرانت شدم و این جور حرفا به هر حال اینا رو گفتم که دلتون هزارتا بسوزه که همچین مامان بزرگی ندارین

روم به دیوار گلاب به روتون اگه بشه قرار تو اوقات فراغتم درس به خونم بلکم بزنیم تو گوش فوق

خب فعلا