آب معدنی
6/29/2005
دوچرخه
پسرك خونمون رفته بود توي كوچه و داشته دوچرخه سواري مي كرده و ايضا تك چرخ هم مي زده يه دفعه متوجه مي شه اقاي همسايه از دور داره مياد اينم خودشو حسابي اماده كرده بوده كه اقاي همسايه بهش تذكره بده بگه اين چكاري داري مي كني تا اينكه اقاي همسايه مي رسه نزديكش
داداشم : سلام اقاي همسايه
اقاي همسايه: سلام پسر جان اخه اين چه وضع تك چرخ زدن بده يادت بدم چه طوري تك چرخ بزني
دادشم: اي ول اقاي همسايه
6/27/2005
اينده نگري
مامانم دو تا هندونه رو شتري بريد داد دستمون گفت بريد تو حياط بخوريد
منو دادشمم مشغول شديم همين طور كه نشسته بوديم روي سنگ كنار باغچه
من: اين تخمه هاشو نريز وسط حياط بريز تو باغچه بلكم يه چيزي دربياد
دادشم: عمرا چيزي دربياد ساده اي ها
من : حالا از من گفتن بود
حالا امروز رفته باغچه رو اب بده ديده چند تا هندونه در اومده
مي گه برم هندونه بخرم دونه هاشو بريزيم تو باغچه موافقي
6/26/2005
....
حالم خوب نيست
مثل اين ادم دل نگرون ها شدم الان
امتحان سختي در پيش دارم ولي حس خوندنش نيست
اضطراب دارم خفه كننده
.....
قربون اين بذرهايي كه كاشتم برم خيلي بزرگ شدن سر زمين كلي قربون صدقشون مي ريم
امتحان ها همچنان داده مي شن و بعد از امتحان استاد مربوطه حسابي شستشو داده مي شود
6/21/2005
امتحان
من بايد حدود پنج ساعت ديگه برم سر جلسه امتحان اولين امتحان اين ترم رو بدم
من اضطراب داشته بيدم
الهي كه بگم استادش جز جيگر بزنه
6/18/2005
شيطوني
امروز واسه خودمون به قول ياسمن خيلي شيطوني كرديم
اگه ياسمن نبود عمرا من اونجا مي رفتم
هنوزم باور نمي شه مچ طرف رو گرفتيم بنده خدا خودش هنوز بي خبره
اي حال داد اي حال داد
وايييييييي هنوز باورم نمي شه
بعدش عذاب وجدان گرفتيم كه ياسمن گفت عيب نداره فقط يه خورده شيطوني كرديم
همچنان درس نمي خوانم
6/16/2005
پايان ترم
من ادم نمي شم برم درس به خونم
والا به خدا چهار روز ديگه امتحانام شروع مي شن
اما دريغا از يه جزوه خوندن
خدا ختم به خير كن اين ترم رو
6/15/2005
پرستاران
ديشب سريال پرستاران داشت ما هم ميخكوب جلوي تي وي نشسته بوديم
آي من به اين دختر كاراموزه حسوديم مي شد كه نگو
پرستاري كه باهاش بود جرالد بود
6/14/2005
....
توي دانشگاه زميني كه بهمون دادن بزرهام جوانه زدون حدوداي بيست سانتي مي شن
توي باغمون هم كه با اون طرز فجيع هر جا رسيديم بزر پاشيديم اكثرن در اومده
فقط مشكل اين افت ها هستن كه ديوار كوتاه تر از من هم پيدا نمي شه كه برم تشخسص بدم
والا به جون خودم هنوز واحد مربوطش پاس نشده
يك عالم گوجه سيز از درخت كنديم نشسته خورديم يعني راستش اگه مي خواستم به شورم هيچي به هم نمي رسيد ترجيهن نشسته خورديم
6/12/2005
جواب گرفتيم
قضيه رو كم كنيه بود كه مي خواستيم روي يكي رو كم كنيم بعد من به اين نتيجه رسيدم كه روي خودم كم مي شه
اقا روي هيچ كي كم نشد
نمره ها رو زدن فقط خورده نمره ها با هم فرق داشت اصلش عينهون همه
6/11/2005
تنهايي
امشب را تنها هستم
برگشتم به سال پيش به تنهايي ها او موقع همون روزايي كه بعضي روزاش مي شستمو به خاطر اين همه تنها بودنم گريه مي كردم ولي بعد از اينكه دو باره دوروبرم شلوغ پلوغ شد چقدر دلم براي اون موقع ها تنگ مي شد
خب امشب هم شده مثل يكي از شبهاي سال گذشته
اقا و سرور و نو كر خودمم
واسه خودمم الان دارم چي توز موتوري مي خورم
6/09/2005
همه رفتن
امروز كه توتاكسي نشستم براي رفتن به دانشگاه وسطاي راه يه دفعه اهنگ همه رفتن معين رو راننده گذاشت
وقتي سه تايي با هميم و يه اتفاقي مي افته اين بيت رو با هم تكرار مي كنيم و بعدشم از خنده غش مي كنيم ولي ايندفعه برعكس هر بار من خودمو خيلي كنترل كردم كه گريم نگيره و اشكام نريزه پايين
چهارشنبه خوبي بودش
ولي حيف كه اخريش بود
پشت همه خنده هاي ديروز من يه دلتنگي خفه كننده اي بودش
6/08/2005
6/07/2005
...
گزارش كارمو ننوشتم
امتحان فردامو نخوندم
بن كل يه درس رو تا حالا نخوندم مثل سگ هم از خود درس مذكور و استادش مي ترسم
مي دونيد چيه رسيديم به اخرش به اخرين چها رشنبه و من پر از دلتنگيم
از اولش به اين موقع فكر مي كرديم به اخرش
وحالا رسيدم به اخر
و اين خيلي بده
خيلي
فردا روز عالي مي توني باشه با اينكه اخرين روز
6/01/2005
امروز
مستحضريد امروز چهارشنبه بوده ديگه
اين يارو هيچي رو مي گم (اون روزي كه مي خواستيم اسم براش بزاريم هيچي به ذهنمو نرسيد اسمشو گذاشتين هيچي)اين همه كامپيوتر سرش مي شد و ما نمي دونستيم
اون روز كه كيفمو جا گذاشته بوديم سرعت تايپشو موقع چت ديدم ماشالله رو دست نداشت
امروز هم چشممون به ساير هنرهاش روشن شد