آب معدنی

5/29/2005

رو كم كني

امروز روز موعود بودش
من فكر مي كنم روي خودمون كم شه حداقل از خودم مطمئن هستم
اين غفلت اومده از جلوي در كلاسي كه ما داريم امتحان مي ديم رد مي شه يه دفعه چشمش به ما سه تن افتاده
مكث مي كنه اين در حالي بود كه داشت سريع راه مي رفت
بعد هين مكث يادش افتاد داشته راه مي ره با خنده اي راهي شدو رفت
از استاد اين درسم متنفرم
امروز روز عالي بودش

5/26/2005

عصر ديروز

رفتيم نشستيم روي صندلي اي كه مه بهش مي گيم جا دنجه بين صندلي هاي دانشگاه جاي خوبيه
براي خودمون نشسته بوديم و داشتيم از روزمرگي هامون تعريف مي كرديم و هر از گاهي هم يه اشنا مي ديدم تا اينكه سر و كله غفلت و دوستش پيدا شد و صاف اومدن نشستن صندلي بقلي ما
اين در حالي بود كه يه دفعه همه صندلي هاي اين طرف و اونطرفمون هم اشغال شد اول زياد برامون مهم نبود ولي يه خورده كه دقيق شديم ديدم از هرچهار طرف محاصره شديم
تصميم بر اين شد كه مثل سه تا دختر خانم مودب بشينيم و نخنديم ولي مگه شد
من پيشنهاد دادم از يه دقيقه سكوت شروع كنيم و بهترين بهانه براي سكوت هم فوت پاپ ژان پل دوم
گفتن اين كلمه همانا و بدتر شدن خنده ما همانا
بعدش يه دفعه از دهن من در رفت گفتم هر كي حرف بزنه خره 1-2-3
با گفتن اين كلمه در حد انفجار قرار گر فتيم ولي به زور خودمون رو كنترل مي كرديم حداقل حرف نمي زديم
براي اينكه انگ خري بهمون نچسبه دست به دامن خودكار و كاغذ شديم و حرفامونو توي اون مي نوشتيم
در اخر هم براي اين بازي يه اسم تعيين كرديم
و ان اسم همانا
خر بازي بود

ميلان

ديشب وقتي توي نيمه اول ميلان از همون دقيقه اول شروع به گل زدن كرد و داشت يه شب رويايي رو براي هوادارش رقم مي زد حتي خوش بين ترين طرفداري ليورپول هم نمي تونستن حدس بزنن كه اونا جام قهرماني رو بالاي سر مي برن
به قول انجلوتي ما سزاوار شكست نبوديم

5/24/2005

تشكريه

سلام
يه مدت بود اصلا خودم نمي تونستم وبلاگمو به بينم از ياسمن هم كه پرسيدم اونم نمي تونست به بينه بنابراين ما به اين نتيجه رسيدم كه يوزر بي يوزر كامنت بي كامنت در واقع چون من نمي تونم به بينم ياسمن هم نمي تونه به بينه پس هيشكي نمي بينه
خب روزها همين طور گذشتن تا امروز
امروز اومدم وبلاگمو دوباره ادرسشو نوشتم ديدم به ايندفعه باز شد
و زوق مرگ تر از اون ديدم بر عكس بقيه روزها كه وبلاگ باز مي شدو كامنت نداشتم ايندفعه با اينكه خودم نمي ديدم يكي دو تا كامنت توي هر پست داشتم
بنابراين خواستم تشكر كنم و معذرت خواهي به خاطر اينكه بهتون سر نزدم
يه جوابيه هم راه بندازم مدل حامد
سازدهني:مرسي كه بهم سر زدين من با تبادل لينك موافقم
حامد:ممنونم كه تغريبا توي هر پست از شما كامنت داشتم
روز جنگل:ممنونم دوست قديمي كه برام كامنت گذاشتين

فردا

فردا كه چهارشنبه باشه قرار طي يه عمليات انتهاري ما بريم كلاس غفلت اينا
گفتم چهارشنبه يوهووووووووووووووو
ديروز سر امتحان خدا خيلي دوستم داشت كه اتفاق بدي برام نيفتاد

5/22/2005

مدل مو

امروز غفلت رو ديدم چقدر خودمو كنترل كردم خندم نگيره عجب موهاش بامزه شده بود همون موقع زنگ زدم به ياسمن و قضيه رو واسه اونم تعريف كردم كلي سر اين موضوع خنديدم
فردا امتحان دارم خاك بر سرم كنن هيچي نخوندم يعني خوندم ولي خب نه مثل ياسمن اين ياسمن خودشو خفه كرده فكر كنم هفت دور خونده
من دلم واسه دوستم يه عالم تنگ شده تو اين بعد از ظهري
برم درس به خونم

5/21/2005

عمليات

امروز عمليات داشتيم به معناي واقعي كلمه من به غلط كردن افتادم الان يه بروفن خوردم دستام از درد دارن ضعف مي رن دست راستم رو تا بالا پيروكسيكام ماليدم بستمش
عجب شبي بود بيشترين موقعي كه بيدار موندم و باهاش صحبت كردم و فكر مي كنم تا يه مدت طولاني ديگه تكرار نشه حداقل تا شهريور بعضي اوقات خوبه مسائلي رو با يه شخص سوم كه خارج از محدوده است در ميون گذاشت راهنمايي هاي خوبي ممكن نصيبت بشه
مي گن با هزار نفر مشورت كن ولي رازتو به يه نفر هم نگو
ميلان هم اسكودتو رو از داد و يووه قهرمان سري ا شد

5/20/2005

روزنگار

مادر بزرگم امده است پيش ما من به او عادت دارم تغريبا هر سال چند ماهي را با هم سپري مي كنيم تمامي امتحان هاي هفته پيشم به هفته اينده افتاده است يكي از درس ها را از اول ترم تا به حال نه خواندم اين در حالي است كه استادش هم خيلي سخت گير است درست يك ماه تا شروع امتحان هايم وقت دارم
از اضطراب به حال مردن افتاده ام
روز شماري مي كنم براي چهار خرداد و ديدن بازي ميلان و ليورپول
يك شنبه هفته اينده معركست روز رو كم كني اميدوارم روي خودمان كم نشود
امان از دست ادم فوضول

5/19/2005

....

نمي دونم چي شده كه نمي تونم وبلاگمو به بينم يعني هيشكي نمي تونه به بينه

5/17/2005

....

ديشب توي قزاق يكي از دوستاي دوران راهنمايمو پيدا كردم نمي دونيد چقدر خوشحال شدم براش ميل فرستادم اميدوارم زودتر جوابمو بده
فردا چهارشنبه است يوهوووووووووووووووو
امروز توي تي وي يه برنامه داشت اسمش يادم نيست ولي با بازيكناي ميلان محاصبه مي كردن
مالديني و شفچنكو يا به قول داداشم شفي همه مي گن شوا اين مي گه شفي و كاكا و يكي ديگه از بازيكناي قديمي ميلان
اميدوارم اونشب به ياد مانديني سال 2003دوباره در استنابول تكرار بشه

5/16/2005

غفلت

امروز تو كافي نت دانشگاه كيفم روي ميز غفلت اينا جا موندش موقع رفتن تازه فهميدم زودي رفتم برش داشتم پيش خودم گفتم نكنه از توش چيزي بر داشته باشن زودي بازش كردم و چيزايي كه واسم مهم بود رو چك كردم موبايل و كيف پول و كارت دانشجوييم همه بودش بنابراين ما به صداقت اين غفلت ايمان اورديم بعدش همين جوري كه داشتيم مي رفتيم
من: ياسمن حالا كه چيزي بر نداشتن بزار ببينم چيزي نزاشتن
ياسمن: مثلا چي
من: شما ره اي چيزي
هر دو مرده بوديم از خنده
اين ياسمن نفس من خيلي دوسش دارم حالا اين عزيز دل من وبلاگ دار شده اينم وبلاگش

5/14/2005

عمليات

اين ترم يه واحد عمليات كشاورزي داريم امروز هم رفتيم سر زمين عجب كار جالبيه بر عكس يه سري از بچه ها كه همش نق مي زنن من چند روز بود كه روز شماري مي كردم براي چنين روزي كلي هم زوق و شوق داشتم
گروه بندي شديم گروهمون خوبه فقط اوني كه كرتش كنار منه يه خورده از زير كار درو كه خدا ان شالله ختم به خير مي كنه
ولي مهندس كشاورزي شدن اونم از نوع گياهپزشكش بد مكافاتيه مخصوصا اينكه خودتون هم زمين كشاورزي داشته باشين با يه سري از فكو فاميل مي ري سر زمين بعد يه هو چششون مي افته به يه افتي بيماري چيزي اونوقت كه ياد اولين چيزي كه مي افتن تويي
مي گن اله اين چه بيماريه؟ تو هم راست حسيني مي گي نمي دونم اون وقت بهت مي گن مثلا گياهپزشكي داري مي خونيا اين مثلا شون از صدتا فحش به ادم بدتره والا به خدا ما هنوز اول راهيم خود استاد از رو جزوه داره تو كلاس درس مي ده كلي تپق مي زنه و كم مياره و اي به حال من

5/13/2005

اسم

يه سري اسم ها هستن كه يه وابستگي بهشون پيدا كرديم هم به خود اسم هم به صا حب اون اسم و وقتي هر سه تاييمون با هم باشيم باشنيد ن اون اسم به زور جلوي خندمون مي گيريم
يكي از اون اسم ها فرج
مثلا مي گن براي فرج امام
يا الهي كه فرجي بشه يا جملاتي مشابه نو ع جملش برامون مهم نيست مهم فرج جملست يه بار سر كلاس استادمون داشت در مورد خاك توضيح مي داد گفت خلل و فرج خاك من خودم خندم گرفته بود به دوستم نگاه كردم ديدم مثل لبو قرمر شده نمي دونيد به چه مكافاتي جلوي خندمون گرفتيم جاي بدي هم نشسته بوديم استاد كاملا ما رو مي ديد
يكي ديگه از اون كلمه ها حديث
كافيه يكي بياد بپرس حديث رو نديدن اينجاست كه نيش هر سه مان تا بنا گوش باز مي شود ديگه يادمون هم مي ره جوابشو بديم
يكي ديگه از اين دست كلمات صداقت
اين يكي ديگه بدتر تو خيابون كه مي ري از لوازم خانگي گرفته تا تعميير گاه و اپاراتي و سوپر ماركت برداشتن اسم مغازشونو گذاشتن صداقت اين طوري به صورت كتبي هم موجب خنده ما مي شن
يكي ديگه از اين كلمات غفلت
ديگه ماجرا ها داريم

امتحان

اين هفته دوتا امتحان دارم به نحوي بايد هر دو رو نمره بالا بگيرم يكشو براي اينكه استادش بدونه خيلي دوسش دارم و براش خودش و درسش اهميت قائلم يكيش هم منباب رو كم كني طرف خيلي درس خونه بايد با ياسمن روشو كم كنيم

5/08/2005

ميلان

عجب بازي بود ميلان به يووه باخت مفت مجاني 1-0

نوشي و جوجه هايش

نوشيي كه دلش براي نوشي ماندن تنگ خواهد شد

5/04/2005

چهارشنبه

چهارشنبه هاي اين ترمم عاليه معركست فوق العادست فقط هم يه دليل داره و از گفتن همان يه دليل هم معذورم

خاطره

يه آدامس خورديم امروز با طعم خاطره

5/02/2005

روز معلم

روز معلم مبارك
ديشب داشتم تو اينترنت دنبال يه كارت تبريك خوب مي گشتم تا براي چند تا از استادام بفرستم كارتاي خيلي خوشگل و جالبي هم ديدم طوري كه انتخاب كردن بينشون برام سخت شده بود
من:اين كارت قشنگ نيست نوشته
i love you techer
زشته بفرستم
داداشيم:نه بابا كجاش زشته تازه بعد از كلاس استادتون مياد بهت شماره تلفن مي ده
من:.......از خنده ولو شده بودم

5/01/2005

همكلاسي

يكي از بدترين اتفاق هاي ممكن براي يكي از همكلاسي هام افتاد و دخترك فوت كرد وقتي اين خبر ور شنيدم همين طور مونده بودم باورم نمي شد كه دختر به اون خوبي فوت كرده به قولي يكي از بچه ها مثل پروانه بود
هنوزم باورم نمي شه باهام ديگه نمي ريم كلاس ديگه با هم مسير درب دانشگاه تا دانشكده رو طي نمي كنيم ديگه با هم سلف نمي ريم ديگه اون نيست اين چند روز همش به يادش بودم و قتي چهرش دم نظرم مي اومد اشك تو چشام جمع مي شد