روزنگار
مادر بزرگم امده است پيش ما من به او عادت دارم تغريبا هر سال چند ماهي را با هم سپري مي كنيم تمامي امتحان هاي هفته پيشم به هفته اينده افتاده است يكي از درس ها را از اول ترم تا به حال نه خواندم اين در حالي است كه استادش هم خيلي سخت گير است درست يك ماه تا شروع امتحان هايم وقت دارم
از اضطراب به حال مردن افتاده ام
روز شماري مي كنم براي چهار خرداد و ديدن بازي ميلان و ليورپول
يك شنبه هفته اينده معركست روز رو كم كني اميدوارم روي خودمان كم نشود
امان از دست ادم فوضول
<< Home