آب معدنی

11/14/2005

من برگشتم

سلام
ديشب ساعت يازده و خورده اي با صحت و سلامت كامل بدون هيچ گونه كم شدن حتي يك تار مو برگشتم خونمون
واقعا هيچ جا خونه ادم نمي شه هيچ جا اتاق ادم نمي شه هيچ جا تخت ادم نمي شه
خيلي خيلي خيلي زياد بي نهايت بهمون خوش گذشت مخصوصا اينكه همه بچه هايي كه باهمون بودن خيلي باحال و گل و خوش سفر بودن .
شهر خيلي قشنگيه اصفهان ما كه تصميم گرفتيم يه جورايي اگه بشه بريم اصفهان زندگي كنيم بنابراين دختر خانوم هاي محترم يه سري پيشنهاد دادن
من بچه مثبت گفتم اگه فوق اينجا قبول بشيم دو سال رو مي شه تضمين كرد كه اينجاييم
ولي ما بقي بچه ها عجب فكرايي توپسي داشتن
اول اينكه بايد با يه اصفهاني ازدواج كرد اين طوري ديگه هميشه همين جايي
بعديش اين بود كه با يكي ديگه ازدواج كني بيايي اصفهان زندگي كني
من موندم حيرون اينا به جز ازدواج فكر ديگه اي تو اون مغزشون نيست هر چي تصميم مي گرفتن اول اخرش به ازدواج ختم مي شد
شب زاينده رود و سي سه پل رو هم ديدم معركه بود


داري باهاش صحبت مي كني بهت مي گه تو تنها دختري بودي كه باهاش اينقدر صميمي بود و راحت از اينجا به بعدش معلوم كه من رو زمين نبودم تو اسمونا سير مي كردم بعد مي گه ولي ديگه اين طوري نيست و من نمي خوام اين رابطه ادامه پيدا كنه و من از اسمون شالاپ افتادم كف اسفالت خيلي حس بديه اميدوارم تجربش نكنيد
فعلا حس مي كنم هيشكي تو اين دنيا منو دوست نداره به درد لاي جرز درم نمي خورم
مااااااااااااماااااااااااااااااااااااااااااان اين دستمال كاغذه ها كجان