اصفهان
فردا قرار برم اصفهان با يه جمع دوستانه تغريبا 35 نفري شديم
اين دومين باره كه با يه جمع از هم سنو سالاي خودم مي رم اصفهان
اوليش مربوط مي شه به اون زماني كه دبيرستان مي رفتم
ياد اون دختره افتادم كه تا اخر سفر كنار هم بوديم دلم براش تنگ شده و الان خيلي وقت ازش بي خبرم يادم اون موقعه ها دوست داشت مهندسي ژنتيك به خونه
گفته بودم از فاصله ها بدم مياد و الان يه فاصله به چه بزرگي بين من و همون اشناي قديميه
بعضي اوقات واسه بعضي دوستي ها هيچ پاياني تصور نمي كنم يعني فكر مي كنم هميشگين و ادامه دارن
و لي حالا مثل اينكه رسيديم ته خط رسيديم به يه نقطه
مااااااااااا مااااااااااااان اين دستمال كاغذي ها كجان من اشكامو پاك كنم
<< Home