آب معدنی

9/26/2005

عنوان ندارد

اين دفعه فقط مي خواهم بنويسم نمي دانم چه از اب در مي ايد شايد هم چرند شد فعلا نه من مي دانم نه شما
به جلد دوم كتاب اميلي رسيدم دوست داشتم حس نويسندگي و شعر وشاعري اميلي هنر نقاشي تدي پشت كار پري و يك خورده از بد وبيراه هاي ايلزه را يك جا در خود داشتم
يك جايي از كتاب اميلي مي گويد وقتي با ايلزه دعوايشان مي شود هيچ وقت او دوباره يك فحش را نمي دهد و به نظره چقدر دايره فحش ايلزه گسترده است
يه چند روزي است كه فكر مي كنم خل شده ام يا شايد هم افسردگي گرفتم فعلا نمي دانم به كدامش نزديكترم اما مي دان يه چيزيم هست
امروز سالاد فصل را ديدم
از فيلم هاي ايراني بدم مياد كه تنها قسمت رمانتيك فيلم انجايي است كه برو بر به هم نگاه مي كنند ويكي مي گويد كه دوستت دارم
كاش مي توانستند ان همه حس رمانتيك و عاشقانه را بهتر نه نمايش بگذارند
حالا مگر چه مي شود كه هم اغوشي داشته باشند يا همديگر را ببوسند
امروز قرار بود برادر زاده مادرم يا همان دختر دايي من به خانمان بيايد از ان دختر وراج هاست خدا خدا مي كردم كه وقتي به خانمان رسيد حناق بگيرد ولي نگرفته بود اينقدر حرف زد حرف زد حرف زد كه حد ندارد اگر تمام حرفهاي من و مامان را روي هم مي زاشتي يك سوم ان هم نمي شد
از يكي از فحش هاي ايلزه كه مي گويد مارمولك شپشو خيلي خوشم مي ايد هيچ وقت فكر نمي كردم مارمولك هم شپش بگذارد