آب معدنی

4/03/2005

سيزده

عجب سيزده بدري بود رفتيم يه جايي كه كوه داشت با زاويه نود درجه اينو موقع صعود فهميديم انگاري داشتي از يه ديوار راست بالا مي رفتي بعدشم اب بود زلال زلال در واقع لب يه چشمه بوديم و يه عالمه درخت و شكوفه همه چي بهاري بهاري بودش اينقدر ورجه وورجه كرديم و بالا پايين پرديم و راه رفتيم ديشب با مسكن خوابم برد از بس كه زانوم درد مي كرد
حالا يه چيزي كي گفت سيزده نحص وقتي شماره نفس سيزده