آب معدنی

2/21/2005

تعطيلات

سلام
بعد از اينكه امتحان هاي پايان ترم رو داديم تعطيلات بين دو ترم رسما شروع شدش اكثر دوستام رفتن خونشون منم ديدم كه پدر مادرم زير گوشمن جايي ندارم برم حال حوصله اينكه اين تعطيلات رو خونه بمونم هم ندارم بنابراين بند و بساط رو جمع كردم رفتم خونه مامان بزرگم هم مامان بزرگم از تنهايي در مي اومدم هم من با جابه جا شدن مكان يه خورده اب و هوا عوض كردم با اينكه الان دلم يه عالمه براي خونشون و محلشون تنگ شده و داره گريم مي گيره تا دوباره برگردم اونجا
اين چند وقت يه سري اتفاقات جور وا جور والبته ميمون و مبارك افتاد
اولش تولد خودم بود بزنيد اون دست قشنگ رو
بعدش والنتاين بود البته من نه كادو گرفتم نه كادو دادم ولي بهتون تبريك مي گم اينجا نمي خواد دست بزنيد