تعطيلات
سلام
بعد از اينكه امتحان هاي پايان ترم رو داديم تعطيلات بين دو ترم رسما شروع شدش اكثر دوستام رفتن خونشون منم ديدم كه پدر مادرم زير گوشمن جايي ندارم برم حال حوصله اينكه اين تعطيلات رو خونه بمونم هم ندارم بنابراين بند و بساط رو جمع كردم رفتم خونه مامان بزرگم هم مامان بزرگم از تنهايي در مي اومدم هم من با جابه جا شدن مكان يه خورده اب و هوا عوض كردم با اينكه الان دلم يه عالمه براي خونشون و محلشون تنگ شده و داره گريم مي گيره تا دوباره برگردم اونجا
اين چند وقت يه سري اتفاقات جور وا جور والبته ميمون و مبارك افتاد
اولش تولد خودم بود بزنيد اون دست قشنگ رو
بعدش والنتاين بود البته من نه كادو گرفتم نه كادو دادم ولي بهتون تبريك مي گم اينجا نمي خواد دست بزنيد
<< Home