آب معدنی

1/30/2005

اسپايدر من من

يه اسباب بازي دارن مشابه اسپايدر من كه يادگاري از يه پسر بچه دوست داشتني و خيلي با محبت روز اخري كه بعد از ده دوازده سال مي خواستيم از هم جدا بشيم اومد دادش به من گفت مي دونم خيلي دوسش داري براي تو يادگاري هنوزم دارمش وو قتي مي بينمش ياد اون پسر با محبت مي افتم چند وقت پيش كه مهمون داشتيم پسر كوچيكه مهمون برش داشت منم روم نشد كه ازش بگيرم پيش خودم گفتم اين دفعه رفتم خونشون ازش مي گيرم و رفتيم خونشون من سراغ اسپايدر منمو گرفتم پسر شون گفت پسر خالم اومده خونمون ازش خوشش اومده بردتش من ديگه داشت گريم مي گرفت نه به خاطر خود اسپايدر من به خاطر اون يادگاري كه از دستش دادم ولي يه ساعت بعد طي يه مهموني دوباره اسپايدرمن عزيزمو تونستم پسش بگيرم
هي پسر كوچولو كه مي دونم اينجا رو نمي خوني دوباره پسش گرفتم يادگاري رو كه تو بهم داده بودي