دو
دیروز حس ورزشکاریم گل کرد اومدم فقط دو دقیقه روی این دو برقی خونمون دویدم الان اینقدر پام درد می کنه که حد نداره
اخه یکی نیست بگه تو که برای یه مدت طولانی ورزش نکردی یه دفعه که نباید با دور تند بدوی
آآآآآآپام درد می کنه
دیروز حس ورزشکاریم گل کرد اومدم فقط دو دقیقه روی این دو برقی خونمون دویدم الان اینقدر پام درد می کنه که حد نداره
بالاخره طلسم شکست من تونستم یه بازی از میلان رو به بینم البته نه به صورت زنده چون والیبال نشسته رو پخش می کرد
این شخص مورد نظر که تو چند تا پست قبلی جون خودم فکرکردم روشو کم کردم داره با من هم دانشگاهی می شه*
روی قبرم بنویسید که مسافر بودست
دیروز اول مهر بود تمام این اول مهر های رو که تا حالا گذروندم رو یه نگاه انداختم روز اولی که رفتم مدرسه رو یادمه یه مانتوی توسی با مقنعه سفید بعد به سفمون کردن و توی سینه که توش گل بود به همه مون یه گل دادن من چقدر اون موقع ها ریزه میزه بودم یه سال هم زود رفته بودم مدرسه سال ها پشت سر هم گذشتن اول مهر هایی که مدرسمون عوض می شد چون می رفتم یه مقطع می رفتیم بالاتر از دیدن دوستای قدیمی چقدر زوق می کردیم
اخرین باری که دیدمش شاید دوازده سال پیش بود واز اون تغریبا هیچی یادم نمی یاد یه سری خاطرات گنگ و نا مفهوم تو ذهنم که می شه به حساب نیاوردشون ولی توی مسافرت جدیدی که داشتن دیدمش17سالش بود با قدی حدود 180 لاغر با صدایی که تازه دوره گه شده بود خوب هم جا نیفتاده بود با انگشتای کشیده
بالاخره بعد از 15سال از اونجا جدا شدیم کاری که باید دیگه انجام می شد اخرین هفته موندن تو اون خونه اخرین غذا خوردن تو اون خونه اخرین سری مهمان ها تو اون خونه همه اخرین ها اتفاق افتادن
هميشه منو اذيت مي كنه يه جورايي مثل اينكه لذت مي بره منو ضايع كنه اين دفعه من يه كاري كردم كه ديگه حوس نكنه منو اذيت كنه موقع سرو شام رفتم كنارش نشستم زود براش سالاد ماكاروني كشيدم بعدش يه مشت فلفلي كه قبلا توي دستم خورد كرده بودم ريختم تو بشقابش ............بعد از اينكه چند تا قاشق خورد تازه رسيد به فلفلا من هم نشستم و قيافه بر افروختشو موقع خوردن اون فلفلا تماشا كردم تقريبا ديگه نتونست غذا بخورده فقط نشست براي من كور كوري خوند ولي خودم كه خيلي حال كردم
نمی تونم یه فونت خوب پیدا کنم برای نوشتن تا راه بی فتم یکم طول می کشه